جدول جو
جدول جو

معنی هم رتبگی - جستجوی لغت در جدول جو

هم رتبگی
همسری، همسنگی، هم شانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رُ بَ / بِ)
حالت و چگونگی بی رتبه. نداشتن مرتبه و رتبه. رجوع به رتبه شود، که در آن امان و امنیت نیست. فاقد امان. بی امان: تا آفتاب سوزان شما را در این وادیها بی زنهار نسوزاند و هلاک نکند. (معارف بهاءالدین ولد) ، آنکه امان ندهد. (آنندراج). بی امان: پس اولیا.... آمده اند تا از این نار بی زنهارترا برکشند و بیرون کنند. (معارف بهاءالدین ولد).
زیر پای چرخ کجرفتار چون خوابد کسی
در ره این سیل بی زنهار چون خوابد کسی
تشنۀ خونست تیغ آبدار کهکشان
زیر این شمشیر بی زنهار چون خوابد کسی.
میرزاصائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ رُ بَ / بِ)
هم رتبت. هم پایه، در تداول، دو تن که از نظر سوابق شغلی و مزایای اداری برابر باشند
لغت نامه دهخدا
(هََ رُ بَ)
هم درجه. هم پایه:
امر ملک الملوک مغرب
هم رتبت کن فکان ببینم.
خاقانی.
رجوع به هم رتبه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
برابری. با هم پیش رفتن:
هرکه را با اختری پیوستگی است
مر ورا با اختر خود هم تگی است.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم رنگی
تصویر هم رنگی
دارای رنگ مشترک بودن، دارای سجیه و عادت مشترک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
برابر، هم درجه، هم شان، هم طراز، هم مرتبه
فرهنگ واژه مترادف متضاد